در غفلت از ثنای گلی بودم

کز عطر او دو‌ دایره مشحون است.

زان غنچه‌ای که تاب نیاوردند

تا بشکفد، حکایت مکنون است.

بر شاخه‌ای لطیف که بشکستند

پهلوی او گواه شبیخون است.

دانم که صرفه‌ای نبرند اینان

این کوثر ولایت زیتون است.

صرافنا! لما سمی الزهرا؟

ضرب الوحیده‌ای که همایون است.۱

می‌دانم آنکه فاطمه ریحانه است

می‌دانم آنکه خلقت بی چون است.

دانم که در قیاس نمی‌گنجد

با اسوه‌ای که خواهر هارون است.

اما چرا سترونی۲ آوردم؟

توصیف او ز طاقتم افزون است.

می‌دانم آنکه هیچ نمی‌دانم

زان گل که از مخیله بیرون است.

یا بضعة النبی! حسنین‌ات را

دنیا هزار مرتبه مدیون است.

از زینب‌ات حماسه همی‌زاید

حتی دمی که سخت دگرگون است.

لیلای بی بدیلی و بیجا نیست

مولای ما ز عشق تو مجنون است.

شوی‌ات به ساحت ولی اللهی

با عشق حق قرینی و مقرون است.

در بیکران ملک خداوندی

مولایی علی است که قانون است.

«نافذ» اگر که اذن سرودن یافت،

بر لطف دوستان تو مرهون است.

 

محمد علی مشایخی(نافذ) آذرماه ۱۳۹۹ شمسی

۱) ای گوهر شناس ما! بفرما چرا این سکه ی تک ضرب -که خجسته، مبارک و میمون است- زهرا نامیده شده است؟ا

این سروده با تحریض استاد بزرگوار قرآنی سرکار خانم دکتر زهرا اخوان صراف، محرر گردید. با سپاس فراوان از ایشان.

۲) سترون(setarvan)= نازا