« صبر علی(ع)»

بیگانه جور و خویش جفا می کند عیان

یارب! دلم گرفتــــه ز کردار این و آن

درّی گرانبهایم و این قوم بی تمیــــــز

کمتر ز سنـــگ خاره گرفتند این گران

پامال حبّ جــــــــــاه نمودند حقِّ من

حال آنکه من علیـّم و الله ترجمــــــان

در کنج خانه گوشـه نشینـــم نموده اند

حال آنکه من ولیّـم و مولای انس و جان

این شاهدخداست که مظلوم اول است

این مرتضاست تـــــالی ختم پیمبران

از سوی من دو پیــک نهــــانی روانه است

اشکی به قعر چـاهی و آهــی به آسمـان

ای چــــــاه! راه آه و صبوری گرفته ام

وی دامن نخیـل شمـایید محـــــــرمان

صبری ولی چه صبری؟ غم گشته قوت و نان

صبری ولی چه صبری؟ آتش مرا به جان

صبری ولی چه صبری؟ در حلق استخـــوان

صبری ولی چه صبری؟ خارم به دیدگان

محمّد علی مشایخی (نافذ) - 1365

.