شِکوِه بوف
«شِکوِه بوف»
بی زبان بوفی - ویرانه نشین-
دوش می گفت به آهنگ حزین:
آااااای مردم! ز شما دلگیرم
شکوه از زمزمه ی شبگیرم
فال بد بستن و شوم انگاری
روی نادانی اتان سرباری!
این تطیر که شما را داب است
کوره راهی است به باطل نقب است!
خنده ی وصل ز مرغان چمن
نیست ارزنده تر از ناله ی من!
گریه ی شوق اگر مذموم است
حق حق و حق حق ما هم شوم است!
بوف هم گر به چمن یاد کند
طرف ویرانه که آباد کند؟
مطمع ماست "مکانی شرقی"
دور دستی که نباشد برقی
ذکرنا الحمد. "هوالله احد"
غرقه فی التسبیح ک "الله الصمد"
*******
گاه بر "بئر معطل" مانده
که کسانی حیوان اش خوانده
گاه بر کنگره ی "قصر مشید"
مانده متروک ز اصحاب امید
گاه در سایه ی دیوار خراب
گه برافراشته روزی به عتاب
گاه در "عرصه" ی ایوانی چند
بوده جولانگه "اعیان" ی چند:
ذکرنا "کم ترکوا من جنات"
"و زروع و مقام" , "هیهات"!
ذکرنا الحمد "هوالله احد"
غرقه فی التسبیح ک "الله الصمد"
*******
ما همه بنده ی اوییم ز طوع
و شما در پی صد رب النوع
از شما مدعی عقل عجب!
"مائده" هشته و بر "بقل" عجب!
ما نبودیم که سر پیچیدیم
از کلیمی که سحر می چیدیم
غزل افسانه ی "عوج" از ما نیست
بارش بمب ز اوج از ما نیست.
شر اگر هست و گر شومی هست
از شما زنگی یا رومی هست.
"مرغوا" چینه ی اغواست ولی
سینه ی پاک به "مروا" است بلی
خامشانیم و خروشی داریم
شام تا صبح سروشی داریم:
ذکرنا الحمد "هوالله احد"
غرقه فی التسبیح ک "الله الصمد"
محمد علی مشایخی (نافذ)