«نذر قبول»

چرخ، چرخید و حضرت عمران
یافت زو نوبت پیامبری
آن بزرگی که آل عمران را
آبرو داد و مجد و ناموری
زوجه ای داشت اهل و با ایمان
در خور بیت حکم و راهبری
گفت -آنگه که حمل می فرمود:
خالقا! می كنی نگارگری
نذر کردم که وقف دیر کنم
آنچه در بطن دارم - ار پسری
چشم دارم قبول فرمایی
بهره مندم کنی ز باروری
لیک زاد از قضای رحمانی:
دختری؟ نه، ستاره ی سحری!
حَمَلت اُمةً (امتَن) علی وَهن (وهنِن)
وَضَعَت كانَ كَوكَب (کوکبُن) دُرّی
طَلَعَ البَدرُ لَیلةَ الاُولی
كُشِفَت لؤلؤاً کَعِقدِ ثَری
مریم اش نام کرد و با حسرت
گفت یارب! تو نیك باخبری
نه پسر زاده ام که در خدمت
گوی سبقت برد ز کارگری
نه پسر زاده ام که تخت آرد
چشم بر هم زدن به باختری
دختر از عهده بر نمی آید
خدمتت در کمال بهره وری
«بقبول حسن» پذیرا شد
مریم اش را خدای دادگری
برگزیدش به اسوگی زنان
مام پیغمبری فرابشری
خدمتش باد خدمت جانها
جان خدمت، ورای خشك و تری
ما به اخلاص بندگان داریم
نظری آنسوی حسابگری!
«نافذ»! اخلاص پیشه کن که تو را
بپذیرد به رغم بی هنری

محمد علی مشایخی (نافذ)